اختصاصات نظري آزمون
1 - 2 -
نظام آموزش پودمانی (= مدلاور) ، نظامی است که در آن
"جابجایی
ترتیب دروس" اصولاً مجازست مگر در مواردی کاملاً استثنایی، با این خصوصیت
ممتاز، هنگامی که اجرای تعداد کثیری ازبرنامه های آموزشی با موضوع نزدیک بهم مورد
نظر باشد، با صرفه ترین و سریعترین طریق ممکن را نظام آموزش پودمانی در دسترس می
گذارد: مضمون یادگیریهای لازم برای تمامی دوره ها، تا حد امکان تجزیه و تفکیک می
شوند، و ایـن پـاره پاره هـا مجـدداً بگونـه ای دسته بندی می شوند که پاسخگویی
سریع به تغییـر و تـحول پیش بینی نشده ی بسیاری از نیازهای جامعه از طریق جابجایی
ترتیب دروس و یا کم و زیاد کردن مدت دوره ها، بسادگی ممکن باشد.
با این شرح، معلوم می شود که
برد عملیاتی این نظام
قید به زمینه هایی آموزشی است که امکان
اجتناب
از طی کردن مراتب پله ای برای
یادگیری آن زمینه ها فراهم باشد. زمینه های آموزش نظری محض، بخاطر ساختار مرتبه ای
و مرحله ای آموختنیهایش، در واقع جایگاه مناسبی برای این نظام نیستند، اما زمینه
های آموزش کاربردی حتی در شرایطی که مبتنی بر سطح معینی از آموزشهای نظری باشند،
می توانند در نظام آموزش پودمانی بگنجد. بعنوان مثال، کسی که یادگیری ریاضیات محض
را دنبال می کند، بنا گزیر باید از چهار عمل اصلی شروع کند و دنباله ی آنرا بتدریج
تا هندسه و جبر پیش ببرد و سپس مثلثات و مباحث تحلیلی هندسه و حساب جامعه و فاضله
را بر آن بیفزاید. اما کسی که می خواهد موضوع کاربردی "جوشکاری " را یاد
بگیرد باید این امکان را داشته باشد که بر حسب نیاز موردی فقط به یک یا چند
توانمندی معین ازموضوع جوشکاری بپردازد. در اینحال، توانمند شدن در نقطه جوش و یا
جوشکاری پلاسما، بهیچوجه محتاج توانمند شدن در جوشکاری با اکسی استیلن نیست،
همچنانکه توانمند شدن در سختی سنجی محل جوش بهیچوجه محتاج طی کردن مرحله ی یادگیری
جوشکاری با گاز خنثی و یا سنگ زنی محل جوش نیست، و لذا تعلیمات هر یک می تواند
مستقل از بقیه اجرا شود.
2 - 2 -
اینکه کسی بتواند فن معینی را بدرستی انجام دهد، چه بسا که بدون یادگیری سطح
مشخصی از زمینه های نظری متنوع امکان پذیر نباشد. اما دست یافتن به آن سطح نظری و
حتی فراتـر از آن، اجـرای فنـی کـار را تضمیـن نمی کند. به بیان دیگر، دانش و
آگاهی و شناخت فقط "شرط لازم" برای احراز یک قابلیت است، و لذا
اگر
ما درصد سنجش معلومات کسی برآئیم، صرفاً مقدورات او برای احراز قابلیتهای معین را
رتبه بندی کرده ایم، در حالیکه توانمندیها یا مهارت عملیاتی او تنها در صورتی محرز
می شود که طرز بهره برداری از مقدراتش را یاد گرفته باشد.
در اینحال، طرز بهره برداری از مقدرات هر کس بر
حسب مـواد و ابراز کـار در دسترس او شکل می گیـرد، هـر طـرز بهـره بـرداری را می
توانیم قرینه ای از برای مفهوم یک توانمندی خاص تلقی کنیم.
غرض هر آموختنی کاربردی اینست که توانمندی معینی برای
بهره برداری عملی از دو یا چند زمینه ی نظری را در آدمی رشد دهد. بنابراین، وقتی
خطی موضوعی از آموختنیهای کاربردی را دنبال می کنیم در جستجوی توانمندیهایی هستیم
که در اتصال و همراهی با یکدیگر
یک مهارت عملیاتی مؤثر برای تصدی
مسئولیتهایی معین را به ما بدهد. کسب هر توانمندی از زنجیره ی توانمندیهای یک
مهارت، می تواند فارغ از سایر توانمندیهای آن زنجیره ی اتفاق افتد، منتهی اگر
دسترس به یک مهارت بعنوان
نیازی محرز در جامعه
شناخته شده باشد، تنها یادگیری مجموعه ای از توانمندیهای همراه و
همسوست که
مطلوبیت آموزشی خواهد داشت. حال اگر هر مهارت پاسخگو به نیاز
جامعه را با عنوان یک مهارت مستقل نامگذاری کنیم، بسادگی معلوم می شود که سنگ بنای
یادگیریهای کاربردی در هر جامعه، یعنی همان که باید پودمان آموزشی (= مدول آموزشی)
تلقی شود، مهارتهای مستقل مورد نیاز آن جامعه است ( نگا نمودار 1).
2 - 3 -
بافت آموخته های نظری و کاربردی، همانند
طرح و نقشی
که از بهم بافتن تار و پود یک فرش یا پارچه
حاصل می شود، برای افراد یا جوامع مختلف نمی تواند
جذابیت و مطلوبیت یکسان
داشته باشد. افزایش ذخیره ی آموخته های
نظری، همچون افزایش درازا یا تعداد تارها، فقط امکانات گسترده تری را برای ایجاد
طرح و نقش بافته فراهم می آورد. اما افزایش ذخیره ی آموخته های کاربردی، بمثابه ی
پیشرفت در تکمیل هر پود یا اضافه کردن پودهای جدید بر پودهای قبلی، بخشی معین از
طرح و نقش بافت را نمایان می سازد.
ر برنامه ی دروس غیرپودمانی، بلحاظ اینکه دنبال کردن مهارتهای مستقل مورد
توجه نیست، پیشبرد یادگیریهای کاربردی نیز به سبک پیشبرد یادگیریهای نظری بصورت
مرحله ای و پله ای منظور می شود، و به همین سبب، کسانی که در گذراندن مقدمات نظری
دچار نقض می شوند از گذراندن بسیاری حلقه های یادگیری کاربردی (: توانمندی) نیز
محروم می مانند، و کسانی که توفیق گذراندن پله های در هم نظری و کاربردی را پیدا
می کنند برای تکمیل زنجیره ی هر مهارت مستقل بنا گذیر باید از فرصتهای شغلی بهره
بگیرند تا یادگیریهایشان در یک یا چند موضوع کاربردی بثمر برسد. بدینگونه،
آموخته
های فارغ التحصیل همواره بافتی ناتمام است، طرح و نقشی مشخص ندارد، و قابلیتهای
تصدی هیچ مسئولیت مستقلی را در وجود او پرورش نداده است، و از اینروست که
اهمیت انطباق طرح و نقش یادگیریها با ضرورتهـای تحرک و توسعـه ی محیط، اساسـاً در
برنامـه ی دروس غیـر پودمانـی مـورد توجـه قـرار نمی گیرد، و هر گونه مضمون فنی
خارجی، صرفنظر از ضرورت کاربردی آن در محیطهای ناهمگن کشور، در دل آموزش جای داده
می شود.
در برنامه ی دروس پودمانی، تمامی یادگیریهای محصل در
جهت ایجاد مهارتهای مستقل دسته بندی شده است ، و لذا هر کس به تعداد پودمانهایی که
برنامه ی آموزشی را پر می کند " مهارت مستقل " کسب می کند. بنابراین
احتمال اینکه طرح و نقش بافت آموختهای فارغ التحصیل بصورتی نامشخص یا مبهم در آید
احتمال ناچیز خواهد بود، و از اینرو تشخیص مطلوبیت آموزشی دروس (= مطلوبیت طرح و
نقش آموخته ها) برای گردانندگان مدرسه و برای خود محصل یا حتی هر ناظر آموزشی
دیگری، قطعاً ممکن است.
2 - 4 -
اختیاری بودن انتخاب پودمانها،
معنایی بسیار فراتر از معنای " دروس
اختیاری" در نظامهای آموزشی
" واحدی " دارد. در آموزش پودمانی ، معنای طرح ریزی دروس بر آنست که
آموزش
را از برخورد کلیشه ای و یکسان با محیطهای فرهنگی و اجتماعی ناهمگن برحذر دارد، و
راه پاسخگویی به نیازهای آموزشی خاص هر محیط را هموار کند.
بنابراین تاکید " اختیاری بودن "
انتخاب پودمانها بیشتر ناظر بر مدارس و محلهای عرضه ی دروس و شرایط محلی خود، سمت
گیری تخصصی در جنبه های کاربردی آموزش را " اختیار" کنند، و نیز "
اختیار آنرا داشته باشند" که نیروها و امکانات خود را در بعضی زمینه های
آموزش کاربردی که با محیط محلی بیگانه یا ناسازگار صرف نکند. سمت گیری تخصصی در
این حال، نه بمعنی تفکیک مبانی نظری در آموخته های کاربردی، بلکه بمعنی تفکیک
فایده ی محلی آموخته های کاربردی است. بعنوان مثال، برای سمت گیری تخصصی در موضوع
صناعات چوب، نبایستی تفکیک صناعات شیمیائی چوب از صناعات ساختمانی چوب و صناعات
هنری چوب را مفید تلقی کرد، بلکه باید آن جنبه های کاربردی از این اقسام که در محل
مطلوب باشند را در سمت گیری تخصصی مدرسه وارد کرد، و مثلاً تاکید آموزش بر پنجره
یا سقف ساختمان و تاکید آموزشی بر اشباع چوب یا خمیر چوب و تاکید آموزشی بر مشبک و
منبت را از یکدیگر تفکیک کرد.
تأمین اختیار مدارس برای سمت گیر تخصصی در جنبه های کاربردی آموزش، البته
بمعنی آن نیست که مدارس خواهند توانست همواره در انطباق کامل با نیازهای آتی محیط
حرکت کن، چرا که بسیاری از نیازهای آموزشی محیط بموجب تعلیمات کاربردی مدارس محلی
متبلور می شوند، و لذا مدارسی که برای پیش بینی ضرورتهای تغییر و تحول در نیازهای
آتی محیط دچار ضعف تشخیص باشند عملاً تحرک جامعه را مختل می کنند و از پاسخگویی به
نیازهای آموزشی ضروری ولی اعلام نشده ی جامعه باز می مانند. مقابله با
اینگونه
احتمال خطای مدارس در واقع از طریق اضافه کردن معنی متداول " دروس
اختیاری" به مفهوم اختیار سمت گیری تخصصی مدارس، امکان پذیرست : مدرسه ای که
با نظام آموزش پودمانی کار می کند باید بتواند به همان ترتیبی که دربرنامه ی دروس
واحدی عمل می شود، سهمی از مقدوراتش را بمنظور گسترش حاشیه ی اطمینان سمت گیری
تخصصی آموزشهایش سرمایه گذاری کنند و اجازه دهد که
تعداد پودمانی عرضه شدنی دست
کم 30 درصد بیش از تعداد پودمانهای تقاضا شدنی در طی دوره باشد. در این حال
آموزش پودمانهای کم داوطلب بطور خودکار از صحنه ی مدرسه حذف می شوند و جنبه های
کاربردی مطلوبتر جای آنها را پر کند.