Current Date : 1/21/2025 صفحه اصلي |  مديريت محتوايي  |  تماس با ما |  ارتباط با مديريت 
 English  |  Persian كنسرواتوار موسيقى تهران   
Quick Link
در آينه مطبوعات  «
بخش بين الملل  «
تقدير نامه ها  «     
بازديد ها  «     
قراردادهاي فرهنگي  «     
ثبت نام براي تحصيل  «     
شرايط تحصيل در  «     
كنسرواتوارهاي خارجي     
ساير سايتها  «
سازشناسي  «
مهندسي صدا  «
موسيقي الكترونيك  «     
الكتروآكوستيك  «     
استوديوها  «     
سازشناسي الكترونيكي  «     
نرم افزارها  «     
آكوستيك  «     
عضويت در خبرنامه  □
نام
ايميل

آرشيو اخبار

۸۸۸۲۴۰۵۰ - ـ۸۸۹۱۳۰۱۰ ـ ۸۸۳۱۶۱۹۲

تاريخ خبر : 02/04/1386

شرحی درباره لفظ پودمان  

  لفظ فارسی پودمان، ترکیبـی است از " پـود" و پسوند "مان" ، که برای رساندن معنی لفظ خارجی مدول

(- فرانسه ) یا ماجول (انگلیسی ساخته شده است. مفهوم مدول، که از اصل لاتینی مدولوس بمعنی " قطعه ی مبنای اندازه گذاری " گرفته شده است، امروزه در زبانهای اروپائی در مواردی مصرف می شود که می خواهیم به :"قطعه ای مستقل در بافت عملیاتی ساخته شده از اجزای مستقل " اشاره کنیم. بعنوان مثال آجر یا بلوک سیمانی یا نرده های پیش ساخته ی استاندارد از جمله مدولهای ساختمان هستند، دیود و تزانزیستور و آی سی نیز از برای بستن مدار الکترونیک حکم " مدول " را دارند، و هر رج از بافت یک فرش یا هر بخش مستقل از موج ارتعاشات یک منبع صوتی، بمعنی " مدول " است.


 
پسوند " مان " در فارسی، با سه معنی متمایز، هم بمعنی مانند بودن (:ریشه حاضر مانستن) هم بمعنی برقرار ماندن و استوار شدن (: ریشه ی حاضر ماندن)، و هم بمعنی منش (: خصلت فاعلی) بکار می رود،


و ترکیباتی چون آسمان و ریسمان، پیمان یا ساختمان یا دودمان، شادمان یا پشیمان، از آن جمله است. بنابراین لفظ پودمان، برای مخاطب ناآشنا به مفهوم مدول، یادآور پدیده ایست که در بافت یادگیریها و آموختنیهای آدمی" مانند پود " است و نه تار، و یا " پودی پا بر جا و ماندنی" است، و یا " شخصیتی مستقل و فاعلی که همچون پود عمل می کند "، و البته این هر سه معنی در انطباق با مفهوم خارجی مدول ( = قطعه ای مستقل در بافت عملیاتی ساخته شده از اجزای مستقل ) قرار دارد.





www.tcm.ir





"پود " در گفتار فارسی زبانان، بمعنی رشته ای است که وقت بافتن پارچه یا فرش در پهنا و عرض آن کار می گذارند و از لابلای تارها عبور می دهند، ولی در استعاره، " پود" تعبیری است ذهنی و تصوری از برای تجسم ساختار واحدهای ربط دهنده ی پهنه ی یک صحنه.



ببارید از آن ابر تاریک برف



زمین شد پر از برف و بادی شگرف



هوا پود شد زمین چون تار گشت



سپهدار از آن کار بیچاره گشت



(-فردوسی)



اندرا و پود علم و نیکی باف



کومر این هر دو پود را تارست



(-ناصر خسرو)



سیاوش بدو گفت بدورود باش



جهان تار وتو جاودان پود باش



(-فردوسی)



با این تعبیر، مخاطب فارسی زبان هنگامی که با لفظ نا آشنایی" پودمان" خورد کند، حتی بدون آگاهی از معنای قراردادی آن بعنوان معادل مفهوم مدول، می تواند استنباطی نه بر خلاف نظر گوینده بلکه تا حدودی نزدیک ، مفهوم مدول پیدا کند:عضوی عرضی از یک بافت ، یا واحدی از یک ساختار که راستای چیدن آن عمود بر درازای ساختار است، یا اجزای مستقل و جداگانه که در مجاورت با هم نقشی بخصوص را بوجود می آورند.



واقعیت اینست که رابطه ی میان آموختنیهای نظری و آموختنیهای کاربردی نیز چیزی نظیر رابطه ی میان تار و پود است. هر خط از آموختنیهای نظری، مثلاً ریاضیات محض، همچون یک کمیّت پیوسته و قابل رتبه بندی، می تواند تا دوردست امتداد یابد، و از اینرو ، ما یادگیری بیشتر در هر خط نظری را با مفهوم "طـی کـردن مراتب بالاتـر " قریـن می گیریم . اما این خصلت در مورد آموختنیهای کاربردی صادق نیست. آموختنیهای کاربردی، بهره برداری عملی از سطح معینی از چند زمینه ی نظری را به یکدیگر مربوط می کنند، و ایـن حلقه هـای ارتباطـی یا وجـود دارنـد (:یادگیـری می شوند) و یا وجود ندارند (: یادگیری نمی شوند) . هر گاه در یک خط آموزش کاربردی زنجیره ی همه ی حلقه هـای ارتباطـی کامـل شـود یا مهارت مستقـل حاصـل می شـود، و گرنـه مجموعـه ای نا پیوستـه از توانمندیـهای (= حلقه های ارتباطی) شکل گرفته است. بنابراین ، ادامه ی یادگیری توانمند بهانه بمعنی طی کردن مراتب بالاتر بلکه بمعنی " همراه کردن توانمندیهایی دیگر " است که اگر در روی یک خط موضوعی آموزش کاربردی باشد به تشکیل یک مهارت مستقل می انجامد. در اینحال، هر مهارت مستقل در بافت آموختنیهای آدمی به پودی می ماند که از لابلای خطوط آموزش نظری گذشته است و ربط بین آنها در سطحی معین را می نمایاند. جابجایی این پودمانها بخاطر استقلال کاربردی آنها بسادگی ممکن است، و با هر جابجایی تنها نقش بدست آمده از بافت آموخته ها تغییر می کند ( برای شرح بیشتر در اینمورد نگاه کنید به بند 2/2 همین گزارش ، ص 6).



www.tcm.ir





معادل کردن لفظ فارسی پودمان با لفظ خارجی مدول، در واقع نه فقط برای قطعات مستقل آموزشی، بلکه برای قطعات مستقل ساختمانی یا الکترونیک یا امواج صوتی نیز معنی دارست. هر پودمان ساختمانی بصورت رابط افقی بین اسکلت یا ستونهای عمودی ساختمان قابل تجسم است. هر پودمان الکترونیکی، عنصری مستقل و قابل جابجایی در مسیر مدارهای الکترونیک را توضیح می دهد. و هر پودمان از امواج صوتی، عاملـی مستقـل از اجـزای تشکیل دهنـده امواج را نشـان می دهد که در ترکیب با یکدیگر نقش ترکیبی موج را نشان خواهد داد.



استفاده از لفظ پودمان در فارسی، این مزیت را نیز دارد که در ترکیب با الفاظ دیگر فارسی جایگزینهای مناسبی را برای مشتقات لغت خارجی مدول بدست می دهد، و از آن جمله می تـوان صفت پودمانـی را معـادل مـدولار، اسـم مصـدر پودمان بندی را معادل مدولاسیون، و دستگاه پودمان یاب را معـادل مدولاتـور، و پودمان شکن را معـادل دی مدولاتـور قرار داد.



1- اختصاصات نظری نظام



1/2 – نظام آموزش پودمانی (= مدلاور) ، نظامی است که در آن "جابجایی ترتیب دروس" اصولاً مجازست مگر در مواردی کاملاً استثنایی، با این خصوصیت ممتاز، هنگامی که اجرای تعداد کثیری ازبرنامه های آموزشی با موضوع نزدیک بهم مورد نظر باشد، با صرفه ترین و سریعترین طریق ممکن را نظام آموزش پودمانی در دسترس می گذارد: مضمون یادگیریهای لازم برای تمامی دوره ها، تا حد امکان تجزیه و تفکیک می شوند، و ایـن پـاره پاره هـا مجـدداً بگونـه ای دسته بندی می شوند که پاسخگویی سریع به تغییـر و تـحول پیش بینی نشده ی بسیاری از نیازهای جامعه از طریق جابجایی ترتیب دروس و یا کم و زیاد کردن مدت دوره ها، بسادگی ممکن باشد.



با این شرح، معلوم می شود که برد عملیاتی این نظام مقید به زمینه هایی آموزشی است که امکان اجتناب از طی کردن مراتب پله ای برای یادگیری آن زمینه ها فراهم باشد. زمینه های آموزش نظری محض، بخاطر ساختار مرتبه ای و مرحله ای آموختنیهایش، در واقع جایگاه مناسبی برای این نظام نیستند، اما زمینه های آموزش کاربردی حتی در شرایطی که مبتنی بر سطح معینی از آموزشهای نظری باشند، می توانند در نظام آموزش پودمانی بگنجد. بعنوان مثال، کسی که یادگیری ریاضیات محض را دنبال می کند، بنا گزیر باید از چهار عمل اصلی شروع کند و دنباله ی آنرا بتدریج تا هندسه و جبر پیش ببرد و سپس مثلثات و مباحث تحلیلی هندسه و حساب جامعه و فاضله را بر آن بیفزاید. اما کسی که می خواهد موضوع کاربردی "جوشکاری " را یاد بگیرد باید این امکان را داشته باشد که بر حسب نیاز موردی فقط به یک یا چند توانمندی معین ازموضوع جوشکاری بپردازد. در اینحال، توانمند شدن در نقطه جوش و یا جوشکاری پلاسما، بهیچوجه محتاج توانمند شدن در جوشکاری با اکسی استیلن نیست، همچنانکه توانمند شدن در سختی سنجی محل جوش بهیچوجه محتاج طی کردن مرحله ی یادگیری جوشکاری با گاز خنثی و یا سنگ زنی محل جوش نیست، و لذا تعلیمات هر یک می تواند مستقل از بقیه اجرا شود.



2/2 – اینکه کسی بتواند فن معینی را بدرستی انجام دهد، چه بسا که بدون یادگیری سطح مشخصی از زمینه های نظری متنوع امکان پذیر نباشد. اما دست یافتن به آن سطح نظری و حتی فراتـر از آن، اجـرای فنـی کـار را تضمیـن نمی کند. به بیان دیگر، دانش و آگاهی و شناخت فقط "شرط لازم" برای احراز یک قابلیت است، و لذا اگر ما درصد سنجش معلومات کسی برآئیم، صرفاً مقدورات او برای احراز قابلیتهای معین را رتبه بندی کرده ایم، در حالیکه توانمندیها یا مهارت عملیاتی او تنها در صورتی محرز می شود که طرز بهره برداری از مقدراتش را یاد گرفته باشد. در اینحال، طرز بهره برداری از مقدرات هر کس بر حسب مـواد و ابراز کـار در دسترس او شکل می گیـرد، هـر طـرز بهـره بـرداری را می توانیم قرینه ای از برای مفهوم یک توانمندی خاص تلقی کنیم.



غرض هر آموختنی کاربردی اینست که توانمندی معینی برای بهره برداری عملی از دو یا چند زمینه ی نظری را در آدمی رشد دهد. بنابراین، وقتی خطی موضوعی از آموختنیهای کاربردی را دنبال می کنیم در جستجوی توانمندیهایی هستیم که در اتصال و همراهی با یکدیگر یک مهارت عملیاتی مؤثر برای تصدی مسئولیتهایی معین را به ما بدهد. کسب هر توانمندی از زنجیره ی توانمندیهای یک مهارت، می تواند فارغ از سایر توانمندیهای آن زنجیره ی اتفاق افتد، منتهی اگر دسترس به یک مهارت بعنوان نیازی محرز در جامعه شناخته شده باشد، تنها یادگیری مجموعه ای از توانمندیهای همراه و همسوست که مطلوبیت آموزشی خواهد داشت. حال اگر هر مهارت پاسخگو به نیاز جامعه را با عنوان یک مهارت مستقل نامگذاری کنیم، بسادگی معلوم می شود که سنگ بنای یادگیریهای کاربردی در هر جامعه، یعنی همان که باید پودمان آموزشی (= مدول آموزشی) تلقی شود، مهارتهای مستقل مورد نیاز آن جامعه است ( نگا نمودار 1).



3/2 – بافت آموخته های نظری و کاربردی، همانند طرح و نقشی که از بهم بافتن تار و پود یک فرش یا پارچه حاصل می شود، برای افراد یا جوامع مختلف نمی تواند جذابیت و مطلوبیت یکسان داشته باشد. افزایش ذخیره ی آموخته های نظری، همچون افزایش درازا یا تعداد تارها، فقط امکانات گسترده تری را برای ایجاد طرح و نقش بافته فراهم می آورد. اما افزایش ذخیره ی آموخته های کاربردی، بمثابه ی پیشرفت در تکمیل هر پود یا اضافه کردن پودهای جدید بر پودهای قبلی، بخشی معین از طرح و نقش بافت را نمایان می سازد.



در برنامه ی دروس غیرپودمانی، بلحاظ اینکه دنبال کردن مهارتهای مستقل مورد توجه نیست، پیشبرد یادگیریهای کاربردی نیز به سبک پیشبرد یادگیریهای نظری بصورت مرحله ای و پله ای منظور می شود، و به همین سبب، کسانی که در گذراندن مقدمات نظری دچار نقض می شوند از گذراندن بسیاری حلقه های یادگیری کاربردی (: توانمندی) نیز محروم می مانند، و کسانی که توفیق گذراندن پله های در هم نظری و کاربردی را پیدا می کنند برای تکمیل زنجیره ی هر مهارت مستقل بنا گذیر باید از فرصتهای شغلی بهره بگیرند تا یادگیریهایشان در یک یا چند موضوع کاربردی بثمر برسد. بدینگونه، آموخته های فارغ التحصیل همواره بافتی ناتمام است، طرح و نقشی مشخص ندارد، و قابلیتهای تصدی هیچ مسئولیت مستقلی را در وجود او پرورش نداده است، و از اینروست که اهمیت انطباق طرح و نقش یادگیریها با ضرورتهـای تحرک و توسعـه ی محیط، اساسـاً در برنامـه ی دروس غیـر پودمانـی مـورد توجـه قـرار نمی گیرد، و هر گونه مضمون فنی خارجی، صرفنظر از ضرورت کاربردی آن در محیطهای ناهمگن کشور، در دل آموزش جای داده می شود.



www.tcm.ir





در برنامه ی دروس پودمانی، تمامی یادگیریهای محصل در جهت ایجاد مهارتهای مستقل دسته بندی شده است ، و لذا هر کس به تعداد پودمانهایی که برنامه ی آموزشی را پر می کند " مهارت مستقل " کسب می کند. بنابراین احتمال اینکه طرح و نقش بافت آموختهای فارغ التحصیل بصورتی نامشخص یا مبهم در آید احتمال ناچیز خواهد بود، و از اینرو تشخیص مطلوبیت آموزشی دروس (= مطلوبیت طرح و نقش آموخته ها) برای گردانندگان مدرسه و برای خود محصل یا حتی هر ناظر آموزشی دیگری، قطعاً ممکن است.



4/2- اختیاری بودن انتخاب پودمانها، معنایی بسیار فراتر از معنای " دروس اختیاری" در نظامهای آموزشی

" واحدی " دارد. در آموزش پودمانی ، معنای طرح ریزی دروس بر آنست که آموزش را از برخورد کلیشه ای و یکسان با محیطهای فرهنگی و اجتماعی ناهمگن برحذر دارد، و راه پاسخگویی به نیازهای آموزشی خاص هر محیط را هموار کند. بنابراین تاکید " اختیاری بودن " انتخاب پودمانها بیشتر ناظر بر مدارس و محلهای عرضه ی دروس و شرایط محلی خود، سمت گیری تخصصی در جنبه های کاربردی آموزش را " اختیار" کنند، و نیز " اختیار آنرا داشته باشند" که نیروها و امکانات خود را در بعضی زمینه های آموزش کاربردی که با محیط محلی بیگانه یا ناسازگار صرف نکند. سمت گیری تخصصی در این حال، نه بمعنی تفکیک مبانی نظری در آموخته های کاربردی، بلکه بمعنی تفکیک فایده ی محلی آموخته های کاربردی است. بعنوان مثال، برای سمت گیری تخصصی در موضوع صناعات چوب، نبایستی تفکیک صناعات شیمیائی چوب از صناعات ساختمانی چوب و صناعات هنری چوب را مفید تلقی کرد، بلکه باید آن جنبه های کاربردی از این اقسام که در محل مطلوب باشند را در سمت گیری تخصصی مدرسه وارد کرد، و مثلاً تاکید آموزش بر پنجره یا سقف ساختمان و تاکید آموزشی بر اشباع چوب یا خمیر چوب و تاکید آموزشی بر مشبک و منبت را از یکدیگر تفکیک کرد.







www.tcm.ir





تأمین اختیار مدارس برای سمت گیر تخصصی در جنبه های کاربردی آموزش، البته بمعنی آن نیست که مدارس خواهند توانست همواره در انطباق کامل با نیازهای آتی محیط حرکت کن، چرا که بسیاری از نیازهای آموزشی محیط بموجب تعلیمات کاربردی مدارس محلی متبلور می شوند، و لذا مدارسی که برای پیش بینی ضرورتهای تغییر و تحول در نیازهای آتی محیط دچار ضعف تشخیص باشند عملاً تحرک جامعه را مختل می کنند و از پاسخگویی به نیازهای آموزشی ضروری ولی اعلام نشده ی جامعه باز می مانند. مقابله با اینگونه احتمال خطای مدارس در واقع از طریق اضافه کردن معنی متداول " دروس اختیاری" به مفهوم اختیار سمت گیری تخصصی مدارس، امکان پذیرست : مدرسه ای که با نظام آموزش پودمانی کار می کند باید بتواند به همان ترتیبی که دربرنامه ی دروس واحدی عمل می شود، سهمی از مقدوراتش را بمنظور گسترش حاشیه ی اطمینان سمت گیری تخصصی آموزشهایش سرمایه گذاری کنند و اجازه دهد که تعداد پودمانی عرضه شدنی دست کم 30 درصد بیش از تعداد پودمانهای تقاضا شدنی در طی دوره باشد. در این حال آموزش پودمانهای کم داوطلب بطور خودکار از صحنه ی مدرسه حذف می شوند و جنبه های کاربردی مطلوبتر جای آنها را پر کند.



5/2- در آموزش پودمانی، هیچ درس مقدمه ی درس دیگری نیست، بلکه هر آنچه شاگرد می آموزد بطور مستقل و فارغ از اینکه بعدها چه مطالب دیگری را بر آن اضافه خواهد کرد، باید به توانمندیهایی مفید و قابل استفاده منتهی شود. اینگونه برخورد آموزشی، البته دنباله های ترتیبی یادگیری را نفی نمی کند، و لذا نباید چنین تصور کرد که آموخته های پودمانی آموخته هایی از هم گسیخته و بی ترتیب است.



www.tcm.ir



در واقع، آنچه در نظام پودمانی اتفاق می افتد به آن می ماند که ما قطعات پیش ساخته ی مورد نیاز برای ساختمان سازی را از پیش به رنگهای مختلف درآوریم. در اینحال، هر گاه بخواهیم ساختمانی از قطعات همرنگ تولید کنیم هیچ مانع یا مزاحمتی بوجود نیاورده ایم، و با اینهمه، امکان اتصال قطعات چند رنگ برای هر ساختمان و یا امکان مجتمع کردن چند ساختمان در رنگهای مختلف را از خود سلب نکرده ایم. جامعه ای که مطمئن باشد فقط یک یا چند نوع ساختمان خاص را لازم دارد، البته تأمین انعطاف پذیری برای خط تولید قطعات پیش ساخته را کاری بیهوده و زائد تلقی خواهد کرد، ولی جامعه ای که "ایستایی نوع نیازهای انسان در طی زمان " را بمعنی درجازدن و بی تحرک ماندن تلقی می کند، با ارج نهادن بر آمادگیهای تولید محصولات متنوع تر، می کوشد که ناهمواریهایی مسیر تبلور نیازهای جدید انسان را کاهش دهد.



با این توضیح، معلوم می شود که تفکیک و مستقل ساختن قطعات تشکیل دهنده ی بنای آموخته های صنعتگران بهیچوجه بر کاربرد دنباله های ترتیبی یادگیریهای فنی خللی وارد نمی کند. آنجا که توالی مشخصی از برای آموختنیها را سود بدانیم می توان قطعات مستقل را با همان انضباط پیش بینی شده در پی یکدیگر متصل کرد، اما تنوع رنگ و بوی آموختنیهای پودمانی به جامعه را نیز می دهد که بر حسب تغییر زمانی نیازهای جدید فنی، ترکیب قطعات متفاوتی از آموخته های مستقل نیز قابل تجربه شود.



در نظامهای آموزش غیرپودمانی، هم شاگرد، هم معلم، و هم گردانندگان و برنامه ریزان آموزشی، به مقدمه چینی طولانی برای آموزش خو گرفته اند و هرگز به این سوال نمی اندیشند که اگر بعضی بخشها یا همه ی این مقدمات برای یادگیری دروس انتهایی اهمیت دارد پس چگونه کسانی که مقدمات را با نمره ی قبولی ضعیف گذرانده اند به همان صلاحیتهای پیش بینی شده ی دوره دست می یابند و فارغ التحصیل می شوند. آیا نمی شناسیم معماران چیره دستی را که در مقدمات جبر و مثلثات دوره ی دبیرستان نمرات قبولی بسیار ضعیف داشته اند، و آیا نمی شناسیم پزشکان حاذقی را که در گذراندن دروس مقدماتی آسیب شناسی و فیزیولوژی دچار ضعف بوده اند، و از اینها جدی تر، آیا نمی شناسیم شاغلین و متخصصانی را که همه ی دروس مقدماتی دوران تحصیل خود را فراموش کرده اند و اگر امروز در امتحانات ورودی این دوره ها شرکت کنند بسادگی مردود می شوند؟



www.tcm.ir





در نظام آموزش پودمانی، مقدمه چینی منزلتی بسیار ناچیز دارد. کسی که می خواهد به توانمندیهایی مشخص برسد نیازی به عبور از هفت خوان مقدمات ندارد. هر مجموعه از تمرینهای دروس، به یک توانمندی خاص منتهی می شود، و اگر کسی توانسته باشد از عهده ی آن تمرینها بر آید قطعاً به آن توانمندی نیز دست یافته است. در مسیر درس هیچ آگاهی و اطلاعاتی زائد بر آنچه قابل کاربرد در پیشرفت توانمندیها باشد به شاگرد داده نمی شود. درسهایی متدوال همچون ابزار شناسی، اندازه گیری، چوب شناسی، و یراق آلات،که به توانمندی بخصوصی منجر نمی شوند در میان دروس پودمانی جایی ندارند، و در عوض، جریان یادگیری هر مهارت مستقل بتناسب پیشرفت تمرینات و بتدریج ، با معرفی ابزار مؤثرتر یا ضرورتهای اندازه گیری و همینطور با مسائل انتخاب چوبها و یراقهای مناسب همان عملیات، در هم می آمیزد.



: with the best regards of
Dr.Aboutorabiyan


تهيه و ارسال خبر    :   ali moafi

ثبت نام آغاز شد

  پرينت صفحه جاري   پست الكترونيك   ذخيره آدرس سايت
 

88913010  (021)98+ خيابان كريمخان زند ، ابتداي خيابان استاد نجات اللهي ، پايين تر از كليسا ، ساختمان 299
info@TehranConservatory.ir CopyRight © 2007 All Right Reserved Tehran Conservatory of Music  
Web Design : Ati Net Co .   Programmer : Hassan Rashidi